چرا با وجود این همه مشکل و گرانی و فساد میگویید به قله نزدیک هستیم؟ کدام قله؟ چرا نمی توانید واقعیت ها را ببینید؟

کشورهای پیشرفته اقتصادی چگونه و با چه مراحلی به قله پیشرفت اقتصادی رسیدند؟
ایران در مسیر رسیدن به قله پیشرفت اقتصادی در چه مرحلهای قرار دارد و چه دستاوردهایی داشته است؟
چرا نزدیک بودن به قله پیشرفت به معنای پایان مشکلات اقتصادی نیست؟
نقش مدیریت نقدینگی و اصلاح ساختارها در پیشرفت اقتصادی ایران چیست؟
مردم و نمایندگان سیاسی چگونه میتوانند به تسریع رسیدن به قله پیشرفت کمک کنند؟
پادکست مراحل هشتگانه صعود به قله اقتصادی
همه کشورهایی که به سمت پیشرفت اقتصادی حرکت کرده اند و از نظر ما زمانی به قله رسیده اند؛ مثل ایالات متحده آمریکا قبل تر از آن بریتانیا و قبل از بریتانیا کشور هلند، توانسته اند با اقداماتی سهم قابل توجهی از ارز رایج جهانی را از آن خود کرده و به ابر قدرت اقتصادی دنیا تبدیل شوند. همزمان با ایالات متحده آمریکا، حتی آلمان و ژاپن نیز تا حدی به قله هایی رسیده اند که توانسته اند ارز کشورشان را به ارز ذخیره های جهانی تبدیل کنند. سوالی که مطرح میشود این است که این کشورها چطور به این مرحله رسیده اند و چه مراحلی را طی کرده اند؟ آیا یک شبه به این درجه رسیده اند؟!
با مطالعه ای که در پژوهش صعود چهل ساله و بر اساس منابع گسترده در حوزه اقتصاد انجام شده است در می یابیم که همه این قدرتها در طی این مسیر، هشت پله را بالا رفته اند تا به این قله برسند. این مراحلی که توانست این کشورها را از مرحله حضيض وابستگی و هزینه های غیر قابل تحمل به اینجا برساند چیست؟!
مرحله اول انقلاب است. یعنی همه این کشورها انقلاب کرده اند و در انقلابشان سختی کشیده اند و خون داده اند تا اینکه در نهایت توانستند یک نظام سیاسی مستقل داشته باشند درست مثل انقلاب ما.
دوم، عبور از بحران سازی های کسانی است که می خواستند از آنها مستقل شوند. مثلاً ایالات متحده آمریکا مستعمره بریتانیا بود و میخواست مستقل بشود. یک جنگ هشت ساله، دقیقاً مثل جنگ هشت ساله ایران به آن تحمیل شد که بسیار هزینه داد و بسیار تورم در آن به وجود آمد و بسیاری از مردم کشته شدند؛ رهبران این کشور ترور شدند و تحریم اقتصادی شدند؛ تحریمهای پرفشار که صدمه بسیاری به این کشور زد.
مرحله سوم پیشرفت علمی است. آنها برای این که در اقتصاد و تولید و تأمین کالای مورد نیاز خود به کشورهای استعمارگر وابسته نمانند در پیشرفت علمی سرمایه گذاری کردند به همین خاطر به اجبار هزینه هایی کردند که برایشان در آن زمان درآمدی نداشت و کسری بودجه و تورم را برای دولتها به وجود آورد. برای گذر از این مرحله و نزدیک شدن بیشتر به موفقیت، هم باید این نقدینگی و چاپ پول هایی که بابت این سرمایه گذاری ها بود به فناوری می رسیدند (پله چهارم)، و هم باید از تولید داخل خودشان در برابر کالاهای ارزان قیمت خارجی حمایت می کردند تا بتوانند از جهت قیمت و کیفیت به مزیت رقابتی برسند (پله پنجم). همه اینها هزینه هایی بود که در آن مرحله درآمدی به نفع دولت ها به دست نمی آورد تا بتواند کشور را از یک حالت پر نوسان و پر چالش خارج کند و به ثبات برساند.
از پنج مرحله گذر کردند و در مرحله ششم رسیدند به جایی که بتوانند این نقدینگی ها را مدیریت کنند و این ساختارها را به نفع بخش تولید مدیریت کنند و به کشور ثبات بدهند و در مرحله هفتم بتوانند به بازارهای جهانی ورود کنند و صادرات خودشان را افزایش بدهند و در مرحله هشتم به قله صادرات جهانی و به قله پیشرفت و قدرت برسند و ارز آنها به یکی از ارزهای ذخیره جهانی تبدیل شود.
ایران نیز مسیر مشابهی را جلو می رود. همان مشکلاتی که برای آنها به وجود آمد برای ما هم به وجود آمده است؛ بلکه بعضاً شدیدتر. ما هم انقلاب کردیم و از بحرانهایی مثل جنگ و ترور مسئولین مان عبور کردیم؛ ولی هنوز درگیر بحران های اقتصادی هستیم. با پیشرفت علمی و تولید فناوری توانستیم کالای مورد نیاز خودمان را تا حد زیادی تولید کنیم. مثلاً ۹۶% صنعت دارویی خودمان را بومی سازی کرده ایم[1] و بسیاری از صنایع را در حوزه نفت و گاز و پتروشیمی و نیروگاه و هوافضا و امثالهم را توانسته ایم تولید بکنیم. اما هنوز با بومی کردن این فناوریها در خیلی از عرصه ها مثل خودرو فاصله داریم و مثل بقیه مسائل باید در اینها نیز پیش برویم. از بسیاری از این فرآیندهای علمی حمایت کردیم و شرکتهای دانش بنیانی را تأسیس کردیم که در سال ۱۴۰۰ فروش آنها به ۴۰۰ هزار میلیارد تومان رسید که نسبت به سال قبل از آن ۸۶ درصد رشد داشت[2] و با عنایت خداوند متعال پیش بینی می شود فروش این شرکت ها در پایان سال ۱۴۰۲ به حدود ۶۵۰ تا ۷۰۰ هزار میلیارد تومان برسد[3] و صادرات آنها نیز تا پایان سال ۱۴۰۲ از دو میلیارد دلار فراتر برود. به این شکل این سرمایه گذاری علمی ما را به سوددهی و بازدهی می رساند.
اما الان نیاز داریم که نقدینگی های تولید شده و ساختارها را مدیریت کنیم و بخشهای غیر مولد را با مالیات بر عائدی سرمایه کنترل کنیم. همان کاری که آمریکا و هلند و بقیه این کشورها انجام دادند تا بتوانیم از مرحله ششم نیز عبور کنیم و به ثباتی برسیم که بتوانیم در بازارهای جهانی نقش ایفاء کنیم.
اما اینکه می گوییم ما نزدیک به قله ها هستیم به این معنا نیست که هیچ مشکلی نداریم! آمریکایی که در نزدیکی قله ها بود و در دهه ۱۸۹۰ به قله اش رسید، در دهه ۱۸۶۰ و دهه ۱۸۷۰ با یک جنگی داخلی که بریتانیا به این کشور تحمیل کرد و بحران تجزیه طلبی، و بحران نصف شدن ارزش پول مواجه شد و تورم آن در این بحرانِ ساخت انگلیس، دو برابر شد. مشابه همان اتفاقی که برای کشور آمریکا رقم خورد، در سال ۱۴۰۱ در کشور ما نیز بحران تجزیه طلبی را ایجاد کردند؛ ولی نتوانستند. هلند زمانی که در دهه ۱۶۵۰ به اوج خودش رسید، در دهه ۱۶۳۰ با بحران تورم های سنگین نشات گرفته از انتظارات تورمی در بازارهای سرمایه ای گل لاله مواجه شد. بریتانیایی که در مرز رسیدن به قله بود با تورم های سنگین ناشی از برخی جنگها و افزایش نقدینگی مواجه شد. نقدینگی در آلمان در دهه ۱۸۷۰ تقریباً به اوج خودش رسید و در اواخر دهه ۱۸۴۰ و اوایل دهه ۱۸۵۰، کار به جایی رسید که سیب زمینی آن قدر در این کشور گران شد که عمده درآمد مردم به خرید سیب زمینی اختصاص می یافت تا از گرسنگی نمیرند؛ چرا که نمی توانستند چیز دیگری غیر از سیب زمینی بخرند. همه این کشورها در نزدیکی به قله سختیها و بحران هایی را داشته اند.
نزدیکی به قله به معنای به قله رسیدن نیست! هنوز سربالایی دارید و هنوز باید هزینه بدهید و هنوز باید تلاش کنید و مشکلاتی را پشت سر بگذارید. اما در نزدیکی قله يقيناً بحرانها کمتر از زمانی است که قصد شروع حرکت و صعود به سمت قله را داشتیم و با چالشهای آسان تری مواجه خواهیم بود. به عنوان مثال ما یک زمانی چالشمان این بود که در جنگ به ما سیم خاردار نمی دادندY اما امروز چالش دنیا با ما این هست که در جنگ های دیگر ما به کشورها سلاح پیشرفته ندهیم. چالش ما زمانی این بود که خدمات فنی مهندسی به ما ارائه نمی دادند؛ اما امروز چالش دنیا با ما این است که خدمات فنی و مهندسی در حوزه پالایشگاهی را به کشورهای آمریکای لاتین ارائه نکنیم.
چالش های امروز ما به مراتب آسان تر از چالش هایی هست که در ابتدای این حرکت با آنها مواجه بودیم و به همین مراتب حل شدن آنها نیز راحت تر است. برخی از این چالشها به واسطه سختی های طبیعی این مسیر است و برخی از چالشها به واسطه بحران سازی های دشمنان است و برخی از چالشها به واسطه سوء مدیریت ها و فاصله گرفتن از آرمانگرایی انقلابی است که در کشور ما بارها اتفاق افتاده است و برخی از مسئولین به اندازه کافی از قانون حمایت از تولید تبعیت نکرده اند. به همین خاطر به ما ضربه هایی وارد شده است و مسیر را برای ما طولانی تر کرده استY اما جهت مان درست است و با حمایت و انتخاب درست مردم به قله خواهیم رسید. در این مرحله که احتیاج به اصلاح ساختارها به نفع تولید و حل مشکلات نقدینگی و تورم هستیم مردم باید به نمایندگانی رأی بدهند که به این مسیر معتقد باشند؛ نه اینکه کسانی بر سرکار بیایند که مسیر اقتصاد را به بیراهه هایی مثل خام فروشی سوق دهند.
[1] www.farsnews.ir/news/13910123001242
[2] Www.irna.ir/ xjLHfv
[3] www.isna.ir/ amp/1402072518036/
دیدگاهتان را بنویسید